مدح و مناجات با حضرت عباس علیهالسلام
چگونه وصف کنم یک جهان شجاعت را چگـونه نقـش زنم چـشـمۀ عـبـادت را چگونه ثبت کنم لحـظههای طاعت را چگـونه رسم کنم راه و رسم غیرت را اگـر تـمـام ادیـبـان ز تـو قــلـم بـزنـنـد به اذن حـیـدر کـرار از تو دم بـزنـنـد تویی که بر هـمۀ خـلـق مقـتـدا هـستی تویی که در ادب و فضل منتها هـستی تویی که قـوّت بازوی مرتضی هستی تویی که ساقی و سقای کـربلا هـستی وزیر کـشور عـشـقی و شاه علقـمهای تو نور چشم عـلی و عزیز فـاطـمهای کیم من آن که شدم ریزه خوار احسانت کیم من آنکه که همیشه اسیر و حیرانت کیم من آنکه کـنم جان خویش قربانت کیم من آنکه که بود دست من به دامنت حــوائـج هـمـۀ خـلــق را روا کــردی مـرا ز بــدو تـولـد شـمـا دعــا کـردی گــدای کــوی تــوأم بـیپــنــاه آمــدهام بـه شـوق دیـدن نــیـمـه نـگــاه آمـدهام به خـاکبـوسی تو سـر به راه آمـدهام دلـم شـکـسـتـه بـبـین روسـیـاه آمـدهام بـیـا و روز قـیـامت مرا شـفـاعت کن دوبـاره مـثل هـمیـشه بـیا عـنـایت کن دلـم هـوای تو کرده هـوای آن حرمت هـوای سیـنهزنی زیر بـیرق و عـلمت هوای روضه آن دست و بازوی قلمت چو شمع آب شوم از گدازههای غمت به قـفـل بـسـته دلها فـقـط کـلـید تویی شفـیع محـشری و بر هـمه امـید تویی |